فهرست مطالب

پرستاری و مامایی - پیاپی 6 (تابستان 1386)

فصلنامه پرستاری و مامایی
پیاپی 6 (تابستان 1386)

  • تاریخ انتشار: 1386/06/20
  • تعداد عناوین: 7
|
  • علیرضا نفعی، سیما لک دیزجی، خدایار عشوندی، اسکندر فتحی آذر، دکترمرتضی قوجازاده صفحه 4
    مقدمه
    تفکرانتقادی مایه حیات تمام برنامه های آموزشی است بطوریکه انجمن ملی پرستاری اعلام نموده که برنامه های پرستاری بایستی تفکر انتقادی را بعنوان معیار سنجش اعتبار گذاری خود قرار دهند. در حقیقت امروزه تفکر انتقادی یک شایستگی مورد انتظار برای پرستاران در تمام سطوح تحصیلی و عملی می باشد. امروزه پرستاران با توجه به مسؤولیتها و گستردگی حیطه عملی پرستاری و لزوم تصمیم گیری های صحیح حساس در خدمات پرستاری بایستی قادر به قضاوت در موقعیتهای خطیر بالینی و تصمیم گیری برای حفظ حیات در مشکلات پیچیده و تفکر در مواقع بحرانی باشند.لذا این پژوهش به منظور تعیین و مقایسه میزان نمره مهارتهای تفکر انتقادی دانشجویان پرستاری در ترم های اول و آخر و همچنین دوره شبانه با روزانه صورت گرفت.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی تحلیلی است که به صورت مقطعی و با هدف کلی مقایسه مهارتهای تفکر انتقادی دانشجویان کارشناسی پیوسته پرستاری دانشکده پرستاری و مامایی تبریز با استفاده از آزمون تفکر انتقادی کالیفرنیا فرم (ب) انجام گردیده است.در این پژوهش، 172 نفر از دانشجویان به روش تمام شماری انتخاب شده و پس از جمع آوری اطلاعات، داده ها با استفاده از آزمون های تفاوت میانگین و رابطه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    میانگین نمره کل مهارت های تفکر انتقادی دانشجویان سال اول و آخر دوره روزانه به ترتیب 18/3±23/10 و 44/3±52/10بوده که اختلاف آماری معنی داری دیده نشد. همچنین در دوره تحصیلی شبانه میانگین نمره کل دانشجویان سال اول و آخر به ترتیب90/2 ±78/9 و 63/2±23/9 بوده که در این دوره نیز اختلاف آماری معنی داری مشاهده نگردید. بین نمرات کل دانشجویان دوره روزانه در مقایسه با دانشجویان دوره شبانه اختلاف معنی داری دیده نشد (06/0P=) بین نمره کسب شده در این آزمون تنها با متغیر وضعیت تاهل(02/0=P) ارتباط آماری معنی دار بوده و در سایر متغیر ها از قبیل سن، محل اقامت، جنس، معدل نیمسال قبلی، رتبه کنکور، شاغل بودن ارتباط معنی دار مشاهده نگردید.
    بحث و نتیجه گیری
    بر اساس نتایج این پژوهش تفاوت معنی دار آماری در نمره کل مهارت های تفکر انتقادی دانشجویان مشاهده نشد، که در این راستا ارتقا استراتژی های نوین یادگیری و آموزشی نظیر روش پرسش و پاسخ، فعالیت در گروه های کوچک، نقش بازی کردن، مباحثه، ژورنال نویسی، مطالعه موردی و تکالیف نوشتاری، جهت ارتقا مهارتهای تفکر انتقادی ضروری بنظر رسیده و پیشنهاد می گردد.
    کلیدواژگان: تفکر انتقادی، پرستاری، دانشجو
  • کاظم سخا، مهستی علیزاده صفحه 11
    مقدمه
    هنگامی که بیمار به خدماتی نیاز دارد که فراتر از منابع موجود در یک بیمارستان باشد باید به مرکز دیگری ارجاع داده شود. تصمیم گیری برای ارجاع باید بر اساس بررسی مزایا و خطرات آن صورت گیرد. هدف از این مطالعه تعیین کمبودها و مشکلات مرتبط با ارجاع در مبدا و حین انتقال، تعیین کمبودها در اورژانس مرکز پزشکی کودکان و پیامد بیماران ارجاع شده به این مرکز می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه دارای طرح مقطعی بوده و در مدت 6 ماه با مراجعه بیماران اورژانسی به اورژانس مرکز پزشکی کودکان تبریز از طریق مشاهده و تکمیل فرم انجام گرفت. وضعیت بیماران پس از اعزام نیز در بخشها جهت بررسی پیامد، پیگیری شد.
    یافته ها
    از میان 401 مورد ارجاع شده به اورژانس مرکز پزشکی کودکان تبریز، شایعترین علل ارجاع نبود متخصص در 4/9درصد موارد، کمبود امکانات و نبود تجهیزات تشخیصی در 2/7 درصد، تشنج در6/6 درصد، دیسترس شدید تنفسی در8/5درصد، نیاز به NICU در 5درصد موارد بود. در 8/75درصد موارد هماهنگی لازم قبل از ارجاع صورت گرفته بود. در هیچ یک از موارد دستیار اطفال یا پزشک عمومی همراه بیمار نبود. در 5/19درصد موارد پرستار همراه بیمار بود. در 67 درصد موارد کنترل علایم حیاتی در حین انتقال انجام نگرفته بود و 5/12 درصد کودکان در طول مسیر فوت کردند.
    بحث و نتیجه گیری
    مشکلات عمده در فرآیند ارجاع شامل تجهیز نبودن آمبولانس ها، اعزام با وسیله شخصی، همراه نبودن فرد متبحر در احیا و مراقبت تنفسی با بیماران بدحال، مانیتورینگ ناکافی در طول مسیر، ارجاع غیر ضروری و در برخی از موارد مشکل عمده کم بودن تختهای بخشهای مراقبت ویژه بیمارستان مبدا بود.
    کلیدواژگان: بخش اورژانس سرپایی، بیمارستان کودکان، ارجاع
  • سیما مقدسیان، وحید زمان زاده، آلهه سید رسولی، محمد باقر نادر علی صفحه 17
    مقدمه
    بیماری دیابت شایعترین و مهمترین بیماری متابولیک غددی مزمن از معضلات عمده بهداشتی در جوامع مختلف انسانی است و یکی از علل اصلی ناتوانی و مرگ ومیر محسوب می گردد. در رابطه با جلوگیری از عوارض دیابت درمان با رژیم غذایی به همراه آموزش و خود کنترلی بیمار از اهمیت ویژه ای برخوردار است و برای موفقیت رژیم غذایی در مبتلایان به دیابت باید رژیم غذایی را متناسب با بیمار طراحی کرد، نه آنکه بیمار مجبور شود خود را با رژیم غذایی تطبیق دهد. هدف از این مطالعه تعیین نقش باورهای بهداشتی در پذیرش رژیم غذایی بیماران دیابتی در مرکز آموزشی درمانی سینای تبریز بوده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش توصیفی -مقطعی، روی 310 بیمار سرپایی دیابتی مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی سینا تبریز با نمونه گیری تصادفی ساده انجام شد. ابزار گردآوری داده ها در این مطالعه پرسشنامه بود که از سه قسمت مجزا تهیه شد. قسمت اول مربوط به مشخصات فردی اجتماعی، قسمت دوم مربوط به پذیرش رژیم غذایی و قسمت سوم مربوط به متغیرهای الگوی باورهای بهداشتی بود. نتایج حاصل با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری آنالیز واریانس یکطرفه، آزمون t وکای دو مورد تجزیه تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه نشان داد که 7/89 درصد واحدهای مورد پژوهش از پذیرش ضعیف و3/10 درصد از پذیرش خوب رژیم غذایی برخوردار بودند.درک افراد از مزایای پذیرش رژیم غذایی با میزان پذیرش رژیم غذایی ارتباط معنی داری نداشت اما ارتباط معنی داری بین دیگر اجزا مدل باورهای بهداشتی با پذیرش رژیم غذایی مشاهده شد و همچنین میزان پذیرش رژیم غذایی با متغیرهای سن، جنس، سطح تحصیلات، شغل، محل سکونت، سابقه بیماری در اقوام درجه یک و نحوه کنترل بیماری ارتباط آماری معنی داری نشان داد.
    بحث و نتیجه گیری
    بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق، علیرغم آگاهی بالای واحدهای مورد پژوهش عملکرد، نگرش و میزان پذیرش اکثریت آنها ضعیف بود. بیماران دیابتی باید به نحوی زیر پوشش مراکز تحقیقات دیابت قرار گیرند و این امر مستلزم آگاه نمودن بیماران دیابتی و تشویق آنها و برقراری تسهیلات جهت دسترسی راحت برای استفاده از امکانات این مرکز توسط افراد ذیصلاح ضروریست تا این بیماران بتوانند بااین بیماری مزمن کنار بیایند.
    کلیدواژگان: دیابت قندی، رژیم دیابتی، پذیرش بیمار
  • صدیقه صادقی، جلیل باباپور، مریم صالحی صفحه 25
    مقدمه
    ناباروری به عنوان یک مشکل بهداشتی جهانی با ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی توصیف شده است. این رویداد تنشی جدی در زندگی محسوب شده و ضربه روانی شدیدی را بر زوجین وارد می سازد، که بر روابط بین فردی، اجتماعی و زناشویی تاثیر گذاشته و می تواند منجر به عدم تعادل روانی زوجین، و قطع رابطه بین آنها گردد.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- مقایسه ای می باشد. جامعه آماری شامل 300 زن بارور و نابارور بودند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ای شامل دو بخش که بخش اول مشخصات دموگرافیک و بخش دوم شامل پرسشنامه رضایت مندی از ازدواج بر مبنای فرم کوتاه شده پرسشنامه انریچ بود. داده ها جمع آوری شده توسط برنامه نرم افزاری SPSS، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج بدست آمده نشان داد که در گروه نابارور با افزایش سن میزان رضایت مندی از ازدواج افزایش و در گروه بارور با افزایش سن رضایت مندی کاهش می یابد. هر چند که اکثر زنان نابارور در گروه رضایت مندی متوسط قرار داشتند اما در کل اختلاف معنی داری بین دو گروه مشاهده نشد.
    بحث و نتیجه گیری
    از جمله عواملی که ساختار روانی و روابط بین فردی شخص را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد استرس ناشی از ناباروری است. پژوهش های متعدد نشان می دهد که ناباروری و در واقع نگرش نسبت به آن، زوجین را با آشفتگی های هیجانی مواجه می سازد. نتایج نشان می دهد که سازگاری زناشویی زنان بارور و نابارور با یکدیگر تفاوت معنی داری ندارد. تضاد و ابهامات موجود احتمالا به این دلیل است که گروه های مختلف با ناباروری به شیوه های متفاوتی برخورد می کنند. به عبارت دیگر ناباروری برای همه ی ناباروران به صورت مشابه و یکسانی تجربه نمی شود.
    کلیدواژگان: ناباروری، باروری، رضایتمندی فردی
  • مهناز جبراییلی، فریبا دارابی صفحه 31
    مقدمه
    تغذیه با شیرمادر در آمریکا در سال 2004، مرگ و میر شیرخواران را بویژه از امراض عفونی 21درصد کاهش داده است. مطالعات اخیر نیز گویای آن است که احتمال مرگ و میر در میان نوزادانی که از شیر مادر تغذیه می کنند 20 درصد نسبت به سایرین کمتر می باشد. عوامل متعددی تغذیه نوزادان بستری را تحت تاثیر قرار می دهد که عوامل مادری و نوزادی جز این عوامل می باشند.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک مطالعه توصیفی - مقطعی می باشد که در آن 120 نوزاد ترم و پره ترم که مشخصات واحد های مورد پژوهش را دارا بودند مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه بوده که از طریق مصاحبه و پرسش از مادران یا همراه نوزاد و نیز مشاهده نحوه تغذیه کودک صورت گرفته است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و از آزمون آماری کای دو جهت سنجش ارتباط بین متغیرها استفاده شد.
    یافته ها
    یافته های این مطالعه نشان داد که بین سن مادر، محل سکونت مادر و آموزش حین بارداری در رابطه با تغذیه با شیرمادر و نوع تغذیه نوزاد بعد از بستری ارتباط معنی داری وجود دارد و نیز بین تغذیه موقع بستری، وزن نوزاد، روش تغذیه نوزاد، ناهنجاری نوزاد و نوع تغذیه نوزاد بعد از بستری ارتباط معنی داری وجود دارد.
    بحث و نتیجه گیری
    با آموزش مادران در زمان بارداری در رابطه با اهمیت تغذیه نوزاد با شیرمادر و فراهم کردن امکانات رفاهی برای مادرانیکه نوزادان آنها در بیمارستان بستری می شوند، می توان در شروع تغذیه با شیرمادر در دوره نوزادی و تداوم آن در دوره های بعدی کمک کرد.
    کلیدواژگان: تغذیه با شیر مادر، تغذیه با بطری، کودک بستری، نوزاد
  • لیلا ولی زاده، پرخیده حسنی صفحه 38
    مقدمه
    مادر شدن یا گذر به نقش مادری یک گذر عام محسوب می شود که مشکلات تطابقی مهمی را برای بیشتر زنان به وجود می آورد. در این میان، تولد نوزاد قبل از موعد مقرر و غیرمترقبه یک واقعه بحرانی است و هدف مراقبت سلامت، کمک در جهت کاهش رفتار نامناسب و غفلت از کودک می باشد. پژوهش حاضر با هدف توصیف تجربه مادران دارای نوزاد نارس اجرا شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه دارای رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناسی می باشد. شرکت کنندگان در این پژوهش 6 نفر از مادران دارای شیرخوار نارس مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی تبریز بوده است. در این مطالعه، طی مصاحبه انفرادی و عمیق با مادران، اطلاعات جمع آوری شد و تجزیه و تحلیل اطلاعات کیفی(تحلیل محتوایی) صورت گرفت.
    یافته ها
    تعداد 98 کد، از مصاحبه ها استخراج شد و در مرحله ی کاهش داده ها، 23 زیرطبقه، 7 طبقه و در نهایت3 تم یا مفهوم اصلی شامل "عوامل تنش زا برای مادر"، "استراتژی های پیشگیرانه جهت حل بحران برای مادر"، "عوامل تاثیر گذار بر واکنش مادر به تولد نوزاد نارس" استخراج گردید.
    مطالعه حاضر نشان داد که مادرشدن با نوزاد نارس عوامل تنش زای متعددی را برای مادران به همراه دارد. عوامل تنش زای درون فردی شامل کمبود آگاهی/مجهولات، شخصیت مادر، سن پایین مادر/ نبود تجربه مادری قبلی، افکار ناامیدانه می باشند و عوال تنش زای بین فردی شامل آسیب پذیری کودک، ظاهر کودک، مقایسه با نوزادان رسیده، عدم تایید دیگران، رفتار نامناسب همسر، تماس/لمس کم کودک و بستری طولانی مدت، نیاز به مراقبت دایم/خاص کودک، کندی رشد شیرخوار بودند. همچنین عوامل تنش زای برون فردی تجربه شده، از نوع مشکلات فرهنگی اجتماعی و اقتصادی بود. همچنین از نتایج مطالعه حاضر، چنین برمی آید که معنویات و مسایل اعتقادی، تاییدها، آموزش ها /توضیحات، حمایت/امید دادن توسط پرستار (ارتقا دلبستگی/ ارتباط مادر و کودک)، شوهر و اطرافیان و پزشک و کادر مرکز بهداشت، از استراتژی های پیشگیرانه و تقویت کننده های روحیه در برخورد مناسب مادر و سازگاری با نوزاد/شیرخوار نارس می باشند. در مطالعه حاضر، سن بالا/ تجربه مادری قبلی، شخصیت مادر و جنس بچه موردعلاقه نیز از فاکتورهای تاثیر گذار بر واکنش مادران به تولد نوزاد نارس شناسایی شد.
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاضر، وجود عوامل تنش زا متعدد برای خانواده و بخصوص مادران دارای نوزاد/شیرخوار نارس و همچنین راه حلهای موفقیت آمیز در اداره بحران در این مورد خاص را آشکارتر کرده و ضرورت بررسی کمیت و کیفیت مداخلات در حیطه مراقبت سلامت را جهت کاهش عوامل تنش زای خانواده و کمک به انسجام و سلامت خانواده در تولد نارس را هر چه بیشتر نمایان می کند.
    کلیدواژگان: پژوهش کیفی، تولد نارس، مادران، تجربیات زندگی
  • فرحناز عبدالله زاده، وحید زمان زاده، مژگان لطفی، جعفر کلاهدوزی پور صفحه 49
    مقدمه
    وقوع فلبیت مرتبط با درمان، عارضه جدی درمان داخل وریدی محیطی است. این عارضه علاوه بر به مخاطره انداختن وضعیت سلامتی بیمار، افزایش مدت بستری، هزینه های قابل توجهی هم بر بیمار و هم جامعه تحمیل می کند.با توجه به وسعت بکارگیری درمان وریدی و شیوع بالای عوارض آن در کشور و عدم انجام تحقیقات کافی در زمینه محلول کلرهگزیدین گلوکنات 2% در پیشگیری از فلبیت، انجام پژوهش در این زمینه ضروری بنظر می رسد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش مطالعه نیمه تجربی است که به منظور بررسی و مقایسه تاثیر محلول کلر هگزیدین گلوکنات 2% و الکل اتیلیک 70% در پیشگیری از فلبیت در بیماران بستری در بخشهای داخلی بیمارستان امام خمینی (ره) تبریز انجام گرفته است. برای این منظور 60 بیمار در دو گروه کلرهگزیدین گلوکنات 2% (30 نفر) و الکل اتیلیک 70% (30 نفر) بررسی شدند. واحدهای پژوهش از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در گروه ها قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از پرونده بیماران و برگ کنترل بهره گرفته شد. برگ کنترل بر اساس مقیاس استاندارد علایم فلبیت و درجه فلبیت تنظیم شده بود.
    یافته ها
    نتایج نشان می دهد که میزان بروز فلبیت در گروه کلرهگزیدین 7/36درصد و در گروه الکل اتیلیک 3/53درصد بوده که از لحاظ آماری تفاوت معنی داری در دو گروه وجود نداشت (05/0> P)، با این وجود، فلبیت در گروه کلرهگزیدین به طور معنی دار در مقایسه با گروه الکل از شدت کمتری برخوردار بوده و از بین علایم فلبیت درد بیشترین فراوانی را در هرگروه به خود اختصاص داده است.
    بحث و نتیجه گیری
    هر چند که تفاوت معنی داری در استفاده از دو محلول یاد شده در پیشگیری از فلبیت دیده نشد ولی براساس یافته های این پژوهش برتری محلول کلرهگزیدین گلوکنات 2% محرز می باشد. بنابراین می توان گفت در شرایطی که این تحقیق صورت گرفته محلول کلرهگزیدین گلوکنات 2% مناسب ترین محلول برای ضدعفونی و آماده سازی پوست محل جاگذاری کاتتر می باشد.
    کلیدواژگان: کلرهگزیدین گلوکنات 2%، الکل اتیلیک 70%، فلبیت، کاتتریزاسیون ورید محیطی